سلام به دوستان عزیز
آیا شبنم را برسینه ی پهن برگ "خوب دیده ای؟
انگار آغوش برگ به تماشای میهمان تک قطره ای نشسته و از بلبل که به تماشای گل است "قصه ها برایش می گوید.
آیا آن قطره اشک در چشم یتیمی که خواهان نوازش دستت بر سرش است وتو محرومش می کنی دیده ای؟
آیا آن غصه چون بغض در گلو"خانه کرده وصاحبش را می آزاردوبا یک درد دل تو"شکسته می شودرا دیده ای؟
آیا آن گرفتاری که از عمق چشمانش "دستی برآورده وبه سوی تو درازکرده"را دیده ای؟
آیا نگاه معصومانه بی بضاعتی که در بازاربه خریدار و فروشنده است را دیده ای و شناخته ای؟
آیاصدای ناله ی آن مرغ سحری که می گوید:(یک روز دیگرگذشت وتوبی خبری)را شنیده ای؟
آیا آن دست پینه بسته ای که در هرپینه ی آن "رنج سالیان نهفته را دیده ای؟
آیا فریاد دل زنی که امشب بر سفره اش "چیزی ندارد که برای فرزندانش بگذارد رادیده ای؟
آیا معصومیت چشم دخترکی که از بی مادری به آسمان "خیره شده را دیده ای؟
آیا ما در قبال این نگاه ها وصداها"مسئولیتی داریم...!!!؟؟؟
چون او هم مخلوقی چون من و من هم مخلوقی چون اویم.
نویسنده: صادق نظری(یکشنبه 88/9/29 ساعت 9:43 عصر)